پارک

تبلیغات شما در این وب

تبلیغات

پارک

عاقا چقد این پسرا پررو ان 

 عاقا ما با دوستمون رفتیم پارک ملت خسته شدیم یه صندلی خالیم پیدا کردیم انگار یه چیه ارزشمند پیدا کرده بودیم دوستم گفت مهدیه بدو  عاقا خلاصه ما صندلیو گرفتیم

 

چند دقیقه نشسته بودیم بماند که خیلیام حسرت صندلی مارو میکشیدن و در کمین بودن که ما کی میخوایم بلند شیم

 

داشتم با دوستم صحبت میکردم که یهو یه یالغوز گفت : ببخشید خانم من فک کردم با یکی دیگس محل نذاشتیم

که دوباره گفت:ببخشید خانم

منو دوستم فقط نگاش میکردیم که گفت میشه پاشین؟اینقدر شکه وعصبی شده بودم که چی دوست داشتم همونجا

انقد بزنمش که بمیرهبچه پررو

من انقد تو شک بودم که فقط نگاش میکردم اخه آدمم انقد پررو؟؟؟؟؟

بعد دوستم گفت واسه چی؟پسره گفت:خیلی خسته ام (البته با دوستش بود)عاقا اینو گفت من اینقد خندم 

گرفته بود که چی خب دیوونه تو که خسته ای چرا میای پارکبعدشم اون همه جا حتما باید بیای روی

صندلی ما بشینی؟

ولی نخندیدم کم پررو بود پررو ترم میشد پسره ی ایکبیری(ایششششش)

خلاصه من هیچی نگفتم فقط بلند شدم دوستمم بنده خدا داشت خودشو با نگاش میکشت بلند نشو

ولی من بلند شدم چون میدونستم بلند نشم اینقد چرت و پرت میگن مخمونو میخورن ولی تا حالا پسر به این بی

شعوری ندیده بودم که دو تا خانوم متشخصو بلند کنن خودشون بشینن

حالا داریم میریم پسرا به غلط کردن افتاده بودن خانوم بیا بشین ببخشیدخانوم بیا بعدش بدون توجه بهشون

بادوستم رفتیم توافق محو شدیم



نظرات شما عزیزان:

ستایش
ساعت16:38---27 آبان 1392
ای بابا کی به شما گفته بود پاشین اصلا به حرف شون توجه نمیکردین تا ضایع میشدن ههههههههههههه
پاسخ:اره اجی بی عقلی کردیم...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در  یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:,ساعت 19:12  توسط sana moradi